هله نومید نباشی که تورا یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آنجا
ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه ره هاو گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نهلد کشته خویش را کشدآنگاه کشاند
چو دم میش نماند ز دم خودکندش پر
تو ببینی دم یزدان به کجاهات کشاند
به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او
نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهانرا و دلی را نرماند
دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش
به که ماند ؟ به که ماند ؟به که ماند ؟به که ماند ؟
هله خاموش که می گفت از این می همگان را
بچشاند ، بچشاند ، بچشاند ، بچشاند
تاریخ : دوشنبه 88/8/25 | 7:18 صبح | نویسنده : پویه همدم | نظرات ()